خوابهای پریشون....

خوابهای پریشون....

دیشب یه خواب بد دیدم، نیمه شب هراسون بیدار شدم و روی تختم نشستم...چند لحظه که گذشت تازه فهمیدم خواب بودم و کمی حالم بهتر شد...وقتی دوباره سعی کردم بخوابم مسبب پریشونی هامو واگذارش کردم به خدای عالم....

 

 

دوباره خوابیدم و این بار خوابی متفاوت دیدم...پدرم که سالها پیش فوت کرده تو خوابم زنده و سرحال بود و دیدم که مادرم آش نذری پخته و با پدرم رفتیم که آش ها رو پخش کنیم و حتی مادرم تو خواب بهم گفت: سهم شوهرمو کنار گذاشته(البته شوهری که دیگه نیست!)...توی خوابم (ع) رو دیدم  که حلقه ی ازدواج دستش کرده و تو خواب به خودم می گفتم: حتمن حلقه مربوط به همون دختره ست!...با کنجکاوی به دستش خیره شده بودم ولی حلقه همونی بود که من خریده بودم!...توی خوابم بهش گفتم: چرا اینجوری کردی آخه؟!!!! گفت: کاری نکردم!

خلاصه ش اینکه : تا صبح درگیر بودم با خوابای این مدلی...

خدایاااااااااا کی این پریشونی هامو ازم می گیری؟!..... دلم گرفته!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[ سه شنبه 27 اسفند 1392 ] [ 1:17 AM ] [ ]
[ ]